2/01/2016

تنهایی، مرگِ پیش از مرگ، موت قبل از موت!

تجربه تنهایی، هر چه به مرزهای عمیقتر و زلالتر و بی کَس تری نزدیک میشود، به نوعی به جوهره ی «مرگ» نزدیک میشود. گویی ما مرگ را، پیش از مرگ فرامیخوانیم.مرگ هر تجربه ای باشد، یک کیفیتش از اکنون قابل استناد است و آن،«فردیت محض» این تجربه است.دیگری ای با ما در آن شریک نیست. فرد آمده ایم، در جمع زیسته ایم، و در فردیت باز میرویم. همان چیزی که هایدگر را متوجه امر مرگ میکرد. اینکه مرگ، نقاب حضور و تحمیل نظر «دیگری» را برای زندگی ما، از ما میستاند و شاخصه و تلنگر زندگی اصیل میشود. تجربه عمیق تنهایی برای تنها هم، او را به مرزهای فردیت میرساند. تنهایی هم در جوهره ی خود، تو را به دیدار محضِ «تو» می بَرَد. دیگری ای نیست که تو را از تو غافل کند. . تنهایی هر چه عمیقتر و رو به سوی تنهاتری بیشتری پیش میرود، بر بلندی این زمانِ فردیت می افزاید. هر چه زمان این فردیت بلندتر است، شبیه سازی مرگ، مدوامترست. نوعی مرگِ پیش از مرگ. در تنها گویی مرگ، بی توفا و تجرد روح، روی میدهد. تو با تویی و هستی با تمام عظمتش،جز همنشینی با تو در تو!، همنشینی ندارد.تویی در تو و تو ست در تویی. البته کسی شبیه هانا آرنت، تنهایی را در نه خود و نه دیگری تعریف میکند. بدیهی ست که اگر با تعریف او همراه باشیم و «نه خود» را هم مصداق تنهایی بدانیم، همدمی با خود را تنهایی نخواهیم دانست. اگر چه دیگری و کسی نیست. ولی خودمان هستیم و با خود گفت و گو میکنیم. ولی ما این را هم تنهایی میدانیم.
این تفرد محض و این خلوتی عمیق تنهایی تنها، من را فقط مشغول من میکند. و همین مشغولیت محض هولناک است که خیلی از ما را از تنهایی فراری میدهد. با یک منِ زشت رو، همنشستن چه حظ و عذری دارد؟ عامل دیگری که ما را از این «شبه مرگ» دانسته یا نادانسته خارج میکند، رویارویی با حقایق لخت و عریان و از غفلت پیراسته ی هستی ست. نوعی آگاهی غمناک و تامل خراشنده، که به قول خیلی از فلاسفه و شعرا، آبادانی و ستون این دنیا در غفلت از استمرار آنها بوده ست. ما اگر مدام در چاله ی آگاهی های غمناک و هوشیاری های رازاندیشانه باشیم،از هم می پاشیم! نظام عالم از وارفتگی ما مختل میشود و هستی از پیشروی می ایستد. همانی که «اُستن این عالم ای جان، غفلت است/ هوشیاری این جهان را آفت است» تنهایی از خیلی وجوه، وجودی ترین و آدمی ترین تجربه ماست. آستانه ای برای خیلی از آمدها و رفتنهای مهیب. رنج، درد، آگاهی، بسط، سرور، فکر....

No comments:

Post a Comment