در ولادت بزرگمرد نبی ای که این روزها محجوب «دوستان جاهل» و
«دشمنان نامنصف» و «خشکه مقدسان قشری» و «فقه زده گان محدود» و «خونخواران اجیر» و
« تک بعدی های جهاد زده» و « متشرعان بی اخلاق» و «اخلاقیون شریعت ستیز» و «تاریخ
های سست» و «فربه کنندگان بی حساب دین» و «پوزیتیویست های پرغرور» و «اولی
الامرهای قلابی» و«سکولارهای نا روادار» و «دینداران دیگرستیز» و ...است، چه باید
گفت؟ از کدام در باید وارد شد که که فراتر از همه این سایه های تیره و تار و
ترورهای کور، گرمای جان بخش او را به دلهای فسرده رساند و گفت که آن پیام و قیامت
وجود او، فراتر از زبان و قوم و قرن و نژاد است و با جان همیشه دردمند آدمی سر و
کار دارد.با ترور بی نسبت است و با جنگ ابتدایی ناموافق. آموزه هایی که باید ترجمه
عرفی هر زمانی شود، باید به دیروز او رفت و آن را هضم کرد و جان پیام را، پیراسته
از حواشی ناگریز زمانی مکانی،دوباره به سفره امروز آورد.
برای آدمی سراسر تاریخ، چه آنکه در غارهای تاریک بود و چه اینکه در آسمانخراش های منورست.چه آنکه ذلیل و مقهور وحشت طبیعت بود و چه اینکه سوار و نیرومند و فائق بر شلاق های آن شده است. که احتیاج به پیام او، با جان بی تغییر آدمی سر و
کار دارد. البته آدمی ای که سودای چاک زدن دل دارد برای شفا و صفا و رستن. بی خلل
و بی مرض و بی غرض.
اصالت و ایمان به رسالت آن نبی خاتم، از دریچه سبک و سنگین
و جدال ها و متون تاریخی حاصل نمیشود. همیشه بر این عقیده بوده ام که اصالت آموزه
های آن پیامبر چهارده قرن پیش، ایمان به دین و وثاقت وحی آن پیامبر چهارده قرن پیش
زیسته، در آزمون ها و تمسک های عملی ما به آموزه های ماندگار و قرآنش هویدا میشود.
نه صرف در جدلیات کلامی و غوغاهای تاریخی و بحث های و دفاعیات و تکذیب های بی تمام.آموزه
هایی که البته باید محکمات و اصولش را گرفت و حواشی و شاخسارهای بی نیاز و اضافی
را درگیر و مشغول نشد.
وقتی ما به عینه و وجدان، جانمان را به دنبال پیروی از
رهنمودهای او گرم می بینیم، حقیقت و اصالت پیام های او که از پیچ و خم ها و تحریف
ها و تحدید ها و اضافات و خرافه ها به ما رسیده را، در می یابیم. بی نیاز به
هیچ حجت دیگری. که حجت در دل های ما حاضر و ناظرست. و ایمان، هیچ چیز دیگری
جز این نیست.
میلاد مبارکش،مبارک.زلف ما، جاودان، گره در زلف نگار و
یگانه اش.
دینداری ، به معنای پذیرفتن اصولی غیرقابل انکار در نظم خلقت و آفرینش و چارچوب چرخش هستی و رفت و آمد روزها و سالها و قرن ها و ....جدای از شرعیات دین اسلام ، برای من به شخصه مهم بوده و هست. و البته برای خودم به پاسخ هایی نه تنها وصرفا قانع کننده و تسلیم آور ، بلکه روشنگر رسیده ام . و آن هم نه از نسبت و خویشاوندی و شناسنامه ، بلکه به یقین با مطالعه و همجواری با اشخاصی که دور از هیاهوی استدلال های پوچ و پیچیده ، دین و مشخصا اسلام را زندگی میکنند ، رئوفانه ، مومنانه ، صبورانه ، و در نهایت ، انسان وار. محمد ( ص ) انسانی که حالا کمی بیشتر از قبل از او میدانم . کم ، اما شاید کافی برای جور دیگر دیدن جهانم . محمد تنها نیست ، عیسی , موسی , ابراهیم و ... آنها باهمند و ما ، دنبال چه ها میگردیم ، نمیدانم. تنها میدانم که سهم من از فاجعه ی پیرامون زندگی بشر باید کم باشد ، و در عوض ، سهم من در رهایی ، بیش و بیشتر ... . کاش که سهم همه ما این باشد . آزادی و آزادگی..! و چه خوش نوشته اید و باعث می شود فکر کنم آن هم زیاد به این جمله ای که نوشته اید"وقتی ما به عینه و وجدان، جانمان را به دنبال پیروی از رهنمودهای او گرم می بینیم، حقیقت و اصالت پیام های او که از پیچ و خم ها و تحریف ها و تحدید ها و اضافات و خرافه ها به ما رسیده را، در می یابیم. بی نیاز به هیچ حجت دیگری. که حجت در دل های ما حاضر و ناظرست. و ایمان، هیچ چیز دیگری جز این نیست." ..!ا
ReplyDelete